کد مطلب:139252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:208

شهادت عمرو
آن گاه عمرو بن خالد [صیداوی] از وی پیش تاخت و این رجز گفت:



الیك یا نفس الی الرحمن

فابشری بالروح و الریحان [1] .



الیوم تجزین علی الاحسان

قد كان منك غابر [2] الزمان [3] .






ما خط فی اللوح لدی الدیان

لا تجزعی فكل حی فان [4] .



و الصبر احظی لك بالامان [5]

و بسیاری بكشت تا كشته گشت. پسر او خالد پیش تاخت و این رجز خواند:



صبرا علی الموت بنی قحطان

كیما تكونوا فی رضی الرحمن [6] .



یا ابتا قد صرت فی الجنان

فی قصر رب حسن البنیان [7] .



و بسیاری بكشت و كشته گشت.

سعد بن حنظلة التمیمی [8] پیش تاخت و گفت:



صبرا علی الاسیاف و الاسنة

صبرا علیها لدخول الجنة [9] .



عمر بن عبدالله مذحجی پیش تاخت و گفت:



قد علمت سعد و حی مذحج

انی لدی الهیجاء [10] لیث محرج [11] .



اعلو بسیفی هامة المدجج [12]

و اترك القرن [13] لدی التعرج [14] .






فریسة الضبع الازل الأعرج [15]


[1] اي جان من! بشتاب به سوي خداوند رحمان تو را مژده باد به گلستان و بوي خوش بهشت.

[2] غابر: گذشته و آينده (از واژه هاي متضاد است).

[3] امروز از روي احسان، پاداش خواهي گرفت چنانكه در گذشته نيز از پيروان و مؤمنان بوده اي.

[4] آنچه در لوح عمل تو رقم خورده و اكنون نزد خداوند قهار است و زاري مكن كه همگان نيست شدني اند.

[5] و صبر و شكيبايي در برابر دشواريها، شيرين تر و امان بخش تر است.

[6] اي قبيله ي بني قحطان! بر مرگ پايداري ورزيد تا مورد خشنودي خداي رحمان قرار گيريد.

[7] اي پدر! اكنون به بهشت و به قصر محكم و استوار پروردگار خود در آمدي.

[8] در نسخه اي از اللهوف: حنظلة بن سعد الشبامي آمده است. در بعضي منابع تاريخي از جمله مناقب ابن شهر آشوب اين دو اسم، از يك شخص گفته شده ولي ظاهرا چنين نيست. زيرا سعد بن حنظلة از بني تميم ساكن شمال حجاز و حنظلة بن سعد شبامي از عربهاي جنوب بوده است و نمي تواند يكي باشد. ر.ك: اللهوف ص 237، 164. اسنه: جمع سنان سر نيزه.

[9] بر زخم شمشريها و سر نيزها صبور باشيد و و شكيبا مانيد تا به بهشت در آييد.

[10] جنگ.

[11] قبيله بني سعد و بني مذحج مي دانند كه در جنگ چون شيري هستم كه عرصه را بر همگان تنگ كرده است.

[12] هامه سر، مدجج پوشيده در سلاح.

[13] هماورد، حريف.

[14] شمشير خود را بر سر دشمن زره پوشيده فرود مي آورم و چون باز مي گردم حريف را رها مي كنم.

[15] تا شكار كفتار تيز پاي كجرفتار گردد.